۵ روشی که والدین از رشد ذهنیتهای کودکان جلوگیری میکنند.
به پاهایم خیره شدم در حالی که خانمی که جلوی من در صف صندوق خانه بود به کارکنان جیغ می زد، در زمینی که فکر می کردم فقط با یک پتروداکتیل قابل دستیابی است.
سعی میکردم به کار خودم فکر کنم، اما نمیتوانستم از تماشای رگ ضربان شقیقهاش روی صورت قرمزش که کارکنان را سرزنش میکرد، دست بکشم.
«چرا سفارش من را آماده ندارید!؟ چطور تونستید از این دست بدید؟! داری سعی میکنی روزمو خراب کنی!؟”
“تو تو تو!” در حالی که آنها سعی می کردند آنچه را که در حال رخ دادن است توضیح دهند و برای کمک به او تلاش کنند، فریاد می زد.
هر چقدر هم که این شاهد دردناک بود، درک اینکه من قبلاً بارها این نوع ذهنیت قربانی یا سرزنش بازی را دیدهام، آزاردهندهتر بود.
من حتی آن را (کف دست به چهره) با بچه های خودم دیده ام.
نگرش “من بیچاره” در کودکان
طرز فکر قربانی یک نگرش ناسالم و خود ویرانگر “من بیچاره” است. کودکانی که چنین احساسی دارند، برای مدیریت شرایط عادی زندگی مشکل دارند، که ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد.
وقتی هر اتفاق نسبتا بدی در زندگی آنها رخ می دهد، با مشکل جدی مقابله می کنند.
به عبارت دیگر، اگر ذهنیت قربانی را شناسایی نکنید و آن را متوقف نکنید، کودک شما میتواند از تجربیات زندگی کنارهگیری کند یا به آن شخص تبدیل شود که در صف تسویهحساب است و سر همه کسانی که سعی در کمک به او دارند فریاد میزند (که یک مشکل رو به رشد در ایالات متحده است. ).
بدون مکانیسم های مقابله ای، این می تواند منجر به مشکلات واقعی مانند مسائل رفتاری یا نیاز به کمک حرفه ای شود.
مهم است که مراقب علائمی باشید که نشان می دهد کودک شما در حال ایجاد نگرش منفی است. نشانه های ذهنیت قربانی عبارتند از:
- پیشبینی وقایع منفی – مانند «اگر دوچرخهام را سوار شوم، احتمالاً از زمین میافتم و دستم میشکند».
- سرزنش دیگران وقتی همه چیز اشتباه می شود – مانند “آنها مرا وادار به انجام آن کردند.”
- غوطه ور شدن در دلسوزی به خود – مانند “من هرگز نمی توانم کار سرگرم کننده ای انجام دهم.”
- اغراق بیش از حد وقایع منفی – “هر بار که سعی می کنم بیرون بازی کنم، باران می بارد.”
این منجر به یک سوال بزرگ می شود: چرا بسیاری از کودکان مدرن به ظاهر ذهنیت قربانی دارند؟
با ایجاد این تغییرات ذهنیت رشد را برای کودکان تشویق کنید
برای سرکوب و مدیریت مؤثر ذهنیت قربانی فرزندتان، مهم است که ابتدا این ۵ رفتار والدین را که این طرز فکر را تغذیه می کنند، درک کنید.
۱) ما جملات “من” را تشویق نمی کنیم
اخیراً، پسر ۹ ساله خوش شانس من با چهره ای کاملاً ناامید از مدرسه به خانه آمد.
تنها با کوچکترین اصرار، مشکل او (که او کار ضعیفی برای پنهان کردنش انجام می داد) از وجودش منفجر شد. دانشجوی معمولی خوب من، آزمون مطالعات اجتماعی خود را به صورتم فشار داد.۶۰ درصد چربی بزرگ روی آن. آزمایش او بر روی نقشه های جغرافیایی دنیای او را تکان داد.
در کمال تعجب، طغیان او از محل عصبانیت و سرزنش بود.
به جای گفتن جملاتی مانند « یادم رفت درس بخوانم. باید برای امتحان وقت بیشتری می خواستم.» او فریاد می زد: « معلم به این خوبی توضیح نداد. بچه های کلاس من خیلی سر و صدا می کردند. بعد، کامپیوتر درست کار نمی کرد!»
این ایده خوبی است که به کودک خود بیاموزید که مسئولیت زندگی و اعمال خود را با بیان همیشه در جملات I بپذیرد.
- بیانیه “شما” t: شما هرگز به من گوش نمی دهید
- عبارت “من”: وقتی احساس می کنم نمی توانم خودم را بیان کنم، احساس ناامیدی می کنم.
جملات “من“ گوینده را مجبور می کند تا احساسات خود را بیان کند، نه اینکه دیگران را سرزنش کند. این در نهایت منجر به ذهنیت رشد در کودکان می شود.
۲) ما در فرآیندهای طبیعی علت و معلول دخالت می کنیم
آن لحظات خسته کننده که در اعماق نبردی کاملا مضحک با فرزندتان مجذوب می شوید.
به عنوان مثال، زمانی که کودک شما در سرمای شدید از پوشیدن ژاکت خودداری می کند. یا، آنها نمی خواهند قبل از رفتن به یک ماشین سواری طولانی از حمام استفاده کنند. یا وقتی می دانید گرسنه هستند از خوردن شام خودداری می کنند.
ما به عنوان پدر و مادر، سعی می کنیم بهترین آسایش را در زندگی برای فرزندانمان فراهم کنیم. اما چه می شود اگر آن چیزی نیست که آنها نیاز دارند.
کودکان از پیامدهای طبیعی بیشتر در مورد زندگی یاد می گیرند.
هیچ فرصت یادگیری برای یک بچه بهتر از این نیست که عقب نشینی کند و بگذارد خودش بر چالش های دشوار غلبه کند.
۳) ما دنیاهای ایده آل غیرواقعی را برای فرزندانمان ایجاد می کنیم
کودک شما فنجان قرمز می خواست نه فنجان آبی و ممکن است شیر را از فنجان آبی به فنجان قرمز بریزید.
با این حال، هر بار که تسلیم این درخواستها و خواستههای عجیب و غریب میشویم، به فرزندان خود آموزش میدهیم که همه چیز باید و دقیقاً همانطور که آنها برنامهریزی کردهاند پیش برود.
ما به عنوان والدین میتوانیم با امتناع از دادن نقش قربانی در این لحظات احمقانه به کودکان کمک کنیم.
میدانم سخت است، اما در مقابل تمایل به تعویض فنجان یا ایجاد تغییرات از هر روال صرفاً به این دلیل که فرزندتان آن را میخواهد مقاومت کنید. اگر فرزند شما یاد نگیرد که با چیزهای کوچک در زندگی کار کند، چگونه می تواند با شرایط ناگوار زندگی کنار بیاید.
۴) ما به فرزندان خود قاطعیت را آموزش نمی دهیم
بسیاری از والدین مدرن زمانی وارد عمل می شوند که فرزند ما با تعارض روبرو می شود.
در عوض، سعی کنید فرزندتان را راهنمایی کنید تا در زندگی قاطع تر باشد.
نه رئیس، نه بدجنس. اما قاطعانه .
اگر فرزندتان با درگیری به شما نزدیک شد، به او کمک کنید راه حلی پیدا کند و آن را حل کند. برای مثال، اگر کودک دیگری اسباب بازی را از او گرفت، او را راهنمایی کنید تا با مهربانی آن را پس بگیرد.
ممکن است همیشه موفقیت آمیز نباشد، اما ایجاد این اعتماد در کودک شما در سنین پایین در دراز مدت نتیجه خواهد داد.
۵) از فرزندانمان در برابر احساسات منفی محافظت می کنیم
گفته می شود که توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ، ۱۰۰۰ بار شکست خورد. وقتی از ادیسون پرسیده شد که ۱۰۰۰ بار شکست خوردن چه احساسی دارد، ادیسون به سادگی گفت: “من ۱۰۰۰ بار شکست نخوردم. لامپ اختراعی ۱۰۰۰ پله ای بود.
من فقط می گویم.
سخاوت یا قدرت اراده لزوماً به این معنی نیست که در رتبه اول قرار بگیرید یا درآمدهای کلان کسب کنید. این در مورد نتیجه نیست.
وقتی فرزندان ما در یک آزمون ضعیف عمل میکنند، یک رویداد ورزشی را از دست میدهند یا در هر چیزی در زندگی شکست میخورند، تماشای آن برای والدین سخت است.
با این حال، این یک بخش عادی از زندگی است. هرچه فرزندانتان زودتر یاد بگیرند که در زندگی با موانعی روبرو خواهند شد – و می توانند بر آن ها غلبه کنند – در مسیر تبدیل شدن به یک بزرگسال انعطاف پذیر خواهند بود. به آنها بیاموزید که واکنش عاطفی خود را کنترل کرده و نمایشنامه را کنترل کنند و به آنها اجازه دهید از طریق احساسات دشوار کار کنند.
آخرین افکار در مورد ذهنیت رشد برای کودکان
انجام این ۵ تغییر کوچک، فرزند شما را برای انعطاف پذیری و عشق به خود ترغیب می کند.
ما به عنوان والدین، میتوانیم با دادن آزادی عمل به او برای یادگیری از چالشها، کار بهتری در مدیریت رفتار فرزندمان انجام دهیم. آنها چیزهای خوبی را که در مبارزه با موانع به وجود می آید را خواهند دید.
این نکات به شما کمک می کند که نگرش من ضعیف را به یک ذهنیت من-دریافتم- تبدیل کنید.