چرا از مردم متنفر هستید؟
آیا بیشتر از آنچه دوست دارید می گویید “از مردم متنفرم” می گویید؟ اما آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا از همه متنفرید؟ بیایید نگاهی به روانشناسی نفرت بیندازیم و دریابیم که چرا از مردم متنفر هستید
یک مطالعه در سال ۲۰۰۸ با عنوان همبستگی عصبی نفرت، مغز ۱۷ نفر را اسکن کردند، در حالی که آنها به شخصی که از آنها متنفر بودند و شخصی که احساسات خنثی نسبت به آنها داشتند نگاه می کردند. نتایج بدست آمده “مشاهده یک چهره منفور منجر به افزایش فعالیت در شکنج پیشانی داخلی، پوتامن راست، دو طرفه در قشر پیش حرکتی، در قطب فرونتال و دو طرفه در اینسولا داخلی شد.” تحقیقات همچنین ۳ ناحیه را نشان داد “که در آنها فعال سازی به طور خطی با سطح اعلام شده نفرت مرتبط است، اینسولای راست، قشر پیش حرکتی سمت راست و شکنج پیشانی میانی راست”. در شکنج پیشانی فوقانی سمت راست، یک ناحیه منفرد غیرفعال مشاهده شد.
تحقیقات نشان می دهد که مغز ما در مورد نفرت الگوی منحصر به فردی از فعالیت دارد. در واقع، نفرت شباهت هایی با عشق رمانتیک دارد. این مطالعه به این نتیجه رسید: «اگرچه این الگو از الگوی فعالیتی که با عشق رمانتیک مرتبط است، متمایز است، اما با این وجود دو حوزه مشترک دارد، یعنی پوتامن و اینسولا.”
بر اساس یک مقاله ساینتیفیک امریکن، «نواحی پوتامن و اینسولا که توسط نفرت فردی فعال میشود، همان نواحی مربوط به عشق رمانتیک است. این پیوند ممکن است دلیل این باشد که چرا عشق و نفرت در زندگی بسیار با یکدیگر مرتبط هستند”.
چرا متنفریم؟
وقتی شروع به درک علم و روانشناسی نفرت می کنید، متوجه می شوید که دلایل پیچیده متعددی برای نفرت شما از مردم وجود دارد. در یک دنیای ایده آل، ما هرکسی را که با آنها تعامل می کنیم دوست داریم و به آنها احترام می گذاریم. همه دلسوز، همدل، سخاوتمند، با ملاحظه و مهربان خواهند بود. ما نظرات یکدیگر را بدون توجه به اینکه چقدر مخالف دیدگاه ما باشد می پذیریم و از دیدگاه های مختلف یاد می گیریم. اما واقعیت با ایده آل فاصله زیادی دارد. و شاید به همین دلیل است که ما اغلب از دیگران ناراحت، عصبانی و آزرده می شویم.
لادن نیکروان هیز نویسنده ساکن شیکاگو توضیح می دهد: “گاهی اوقات ما خوش شانس هستیم که توسط افرادی احاطه شده ایم که دوستشان داریم، اما گاهی اوقات مجبوریم با افرادی که دوستشان نداریم زندگی کنیم، کار کنیم یا تعامل داشته باشیم.”
روانشناسی نفرت
اگرچه برای ما امکان پذیر نیست که تک تک افرادی را که می شناسیم و ملاقات می کنیم دوست داشته باشیم، همچنین لازم نیست که از همه متنفر باشیم. با این حال اگر متوجه شدید که چگونه از مردم متنفر هستید، باید نگاهی بهتر به روانشناسی نفرت بیندازید و اینکه چرا ما از مردم متنفریم.
در اینجا چند دلیل روانشناختی وجود دارد که چرا ممکن است بر اساس روانشناسی نفرت از مردم متنفر باشید:
۱. توقعات زیادی دارید
افرادی مانند من که از دیگران متنفرند، انتظارات زیادی از دیگران دارند. و این انتظارات نحوه تعامل ما با سایر افراد اطرافمان را دیکته می کند. از آنجایی که هم واقع بینانه و هم غیرواقع بینانه هستیم، انتظارات بالای ما از دیگران بر نحوه دید و قضاوت ما از دیگران تأثیر می گذارد. ما انتظار داریم دیگران ما را درک کنند – شخصیت، افکار، عواطف، حالات، ادراکات و انگیزه های ما. ما انتظار داریم که آنها با نظرات ما موافق باشند و کارها را آنطور که ما می خواهیم انجام دهند. و بدیهی است که مردم از انتظارات بالای ما کوتاهی میکنند. این چیزی است که ما را به افراد متنفر تبدیل می کند.
نفرت یک غریزه طبیعی است
درست مانند عشق، احساسات پیچیده مانند خشم، حسادت و نفرت احساسات غریزی هستند که دارای مزیت تکاملی هستند. به ما این امکان را می دهد که تصمیم بگیریم از چه کسی بجنگیم یا از چه کسی فرار کنیم تا خود را ایمن نگه داریم. یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ در مورد روانشناسی نفرت، این احساس منفی را به عنوان “نفرت شدید و عمیق عاطفی” توصیف می کند. اهداف چنین نفرتی می تواند بسیار متفاوت باشد. نفرت اغلب با تمایل به خصومت علیه اشیاء نفرت همراه است. و می تواند خود را به سمت رفتارهای افراطی مانند خشونت، قتل و جنگ سوق دهد.» با این حال، عشق و نفرت تفاوت چندانی با هم ندارند.
۲. از دیگران می ترسید
ما اغلب از افرادی که با ما متفاوت هستند می ترسیم. اگرچه ممکن است آن را اعتراف نکنید، اما وقتی فردی دیدگاهها، دیدگاهها، عقاید، عقاید، نگرشها، ذهنیت و حتی ویژگیهای فیزیکی متفاوتی را به اشتراک میگذارد، ما از او متنفریم. چرا؟ آلیسون آبرامز، روان درمانگر و نویسنده دارای مجوز، LCSW-R می گوید: صرفاً به این دلیل که آنها متفاوت هستند. او توضیح می دهد: «به گفته A.J. مارسدن، استادیار روانشناسی و خدمات انسانی در کالج بیکن در لیزبورگ، فلوریدا، یکی از دلایلی که ما متنفریم این است که از چیزهایی می ترسیم که با ما متفاوت است.
به گفته محقق رفتاری پاتریک وانیس، این شاید به دلیل نظریه درون گروهی برون گروهی باشد. در روانشناسی اجتماعی، گروه اجتماعی که میتوانید از نظر روانشناختی با آن ارتباط برقرار کنید و خود را به عنوان عضوی از آن معرفی کنید، یک گروه درون گروهی است. برعکس، گروه اجتماعی که نمیتوانید شخصاً با آن شناسایی شوید، یک گروه بیرونی است. بنابراین، هنگامی که احساس می کنید تهدیدی از جانب افراد خارجی وجود دارد، به دنبال حمایت درون گروهی خود خواهید بود. از این رو، تنفر یک مکانیسم بقا بر اساس روانشناسی نفرت است.
رابرت ساپولسکی، نویسنده، مینویسد: «شواهد قابلتوجهی نشان میدهد که تقسیم جهان به «ما و آنها» عمیقاً در مغز ما با یک میراث تکاملی باستانی پیوند خورده است. او میافزاید: «انسانها بهطور جهانی ما/آنها را بر اساس نژاد، قومیت، جنسیت، گروه زبان، مذهب، سن، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و غیره دوگانگی میکنند. و این یک عکس زیبا نیست.”
پاتریک وانیس توضیح میدهد: «نفرت توسط دو احساس کلیدی عشق و پرخاشگری هدایت میشود: یکی عشق به درون گروه – گروهی که مورد علاقه است. و دوم، پرخاشگری برای بیرون گروه – گروهی که متفاوت، خطرناک و تهدیدی برای درون گروه تلقی شده است.
۳.شما از خود می ترسید
وقتی نسبت به خودمان احساس ناامنی می کنیم و نمی توانیم عیوب، کمبودها و عیوب خود را بپذیریم، با سرزنش و نفرت دیگران شروع به کنار آمدن با این ناامنی ها می کنیم. دانا هارون، روانشناس بالینی می گوید آنچه که ما نسبت به دیگران از آن متنفریم، دقیقاً همان چیزهایی است که از خود می ترسیم. ما از فرد مورد نظر یا گروهی از افرادی که از آنها متنفریم به عنوان یک بوم خالی استفاده می کنیم که قسمت هایی از خود را که از تصدیق آن امتناع می ورزیم بر روی آن نمایان می کنیم. مثل این است که به خودمان می گوییم “هیچ چیز با من مشکلی ندارد، این شما هستید که وحشتناک هستید.”
این به عنوان فرافکنی روانشناختی شناخته می شود که مکانیزم دفاعی است که ما به طور ناخودآگاه برای مقابله با احساسات پیچیده و دشوار استفاده می کنیم. این شامل فرافکنی احساسات نامطلوب خود به شخص دیگر، به جای پذیرش یا کنار آمدن با چنین احساسات ناخواسته ای است. آلیسون آبرامز میگوید: «نیاز ما این است که جنبههای بد خود را به بیرون نشان دهیم تا خود را خوب ببینیم.
براد ریدی روانشناس، پیرو روانشناسی نفرت، توضیح می دهد: «ما این روش را برای زنده ماندن توسعه دادیم، زیرا هر «بدی» در ما ما را در معرض خطر طرد شدن و تنهایی قرار می دهد. بنابراین ما چیزهایی را که فکر میکردیم بد هستند سرکوب میکنیم (آنچه دیگران به ما میگویند یا به ما پیشنهاد میکنند که دوستداشتنی و از نظر اخلاقی قابل سرزنش است) – و نفرت و قضاوت را نسبت به دیگران به کار میگیریم. ما فکر میکنیم اینگونه است که فرد خود را از شر صفات نامطلوب خلاص میکند، اما این استراتژی اغلب میتواند منجر به مشکلات سلامت روانی مختلفی شود.
۴. کمبود همدلی دارید
همدلی توانایی ما برای قرار دادن خود در موقعیت دیگران است. وقتی ما درک خودمان را از اینکه اوضاع چگونه باید باشد داشته باشیم و به شدت در مسیر خود قرار بگیریم، آنگاه پذیرش و درک دیدگاه دیگران برایمان دشوار است. ما در احساس یا درک آنچه دیگران از دیدگاه آنها تجربه می کنند ناتوان می شویم. فقدان همدلی یکی دیگر از دلایل تنفر از افراد بر اساس روانشناسی نفرت است.
لادن نیکروان هیز، نویسنده و ویراستار توضیح میدهد که یکی از دلایل اصلی نفرت و بیزاری ما از مردم «جنبه شناخت انسان برای دیدن دنیا از دریچه چشمان خود است. حتی آنهایی از ما که سعی میکنیم در برابر دیدگاههای مختلف تحمل سالمی داشته باشیم، گهگاه به این فکر میافتیم: «چطور میتوانی حرفهایت را باور کنی؟» اختلاف نظرها میتواند بهعنوان بیزاری آشکار ظاهر شود.»
۵. شما فاقد شفقت به خود هستید
وقتی نسبت به خود احساس دلسوزی نداشته باشید، نسبت به دیگران نیز کم خواهید بود. بر اساس روانشناسی نفرت، مهربانی و شفقت راه حل تنفر است. هنگامی که شفقت به خود را تمرین می کنید، شروع به پذیرش خود همانگونه که هستید می کنید و این به شما قدرت می دهد که دیگران را بدون اینکه نیاز به تغییر یا دوست نداشتن آنها داشته باشید بپذیرید.
روانشناس براد ریدی توضیح میدهد: «اگر بخشی از خود را غیرقابل قبول بدانیم، برای دفاع در برابر تهدید به دیگران حمله میکنیم. اگر با خودمان خوب باشیم، رفتارهای دیگران را «درباره آنها» میبینیم و میتوانیم با دلسوزی به آنها پاسخ دهیم.» او همچنین میگوید: «اگر نفرت را برای (دیگری) در قلبم نگه میداشتم، باید از خودم هم متنفر باشم. تنها زمانی که یاد بگیریم خودمان را با شفقت نگه داریم، میتوانیم آن را به دیگران نشان دهیم.»
جدای از اینها ممکن است دلایل دیگری وجود داشته باشد که بر اساس روانشناسی نفرت از همه متنفر باشید. برخی از دلایل اضافی عبارتند از:
- ممکن است انواع خاصی از رفتار و عادات افراد را آزاردهنده بیابید
- شما علاقه ای به برخورد با چیزهایی که ارزش وقت و انرژی شما را ندارد، ندارید
- شما واقعاً علاقه ای به ملاقات با افراد جدید یا پیدا کردن دوستان و آشنایان جدید ندارید
- وقتی صحبت از اتکا به دیگران می شود، مشکلات اعتماد دارید
- شما معتقدید که خودتان و علایقتان را قبل از دیگران در اولویت قرار دهید
- شما فاقد آرامش درونی و عشق به خود هستید
- مدام احساس استرس می کنید که باعث می شود تحمل و بخشش کمتری داشته باشید
- از زندگی حرفه ای و شخصی خود راضی نیستید
کنار آمدن با احساسات دشوار
آلیسون آبرامز، روان درمانگر مجاز معتقد است که شفقت پادزهر واقعی نفرت است. آلیسون در مقاله خود توضیح می دهد که نفرت را باید آموخت، در حالی که شفقت از درون می آید. همانطور که از روانشناسی نفرت مشخص است، دلایل متعددی وجود دارد که ممکن است از کل دنیا متنفر باشید. اما تنها با خودآگاهی، شفقت و همدلی می توانید شروع به درمان احساسات پیچیده خود کنید.
برنارد گلدن، روانشناس و نویسنده می گوید: «همه ما با ظرفیت پرخاشگری و همچنین شفقت به دنیا آمده ایم. اینکه کدام گرایشها را میپذیریم نیازمند انتخاب آگاهانه افراد، خانوادهها، جوامع و فرهنگ ما به طور کلی است. کلید غلبه بر نفرت آموزش است: در خانه، در مدارس و در جامعه.
تمرین تمرکز حواس و راهبردهای کاهش استرس مانند مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا متوجه شوید که چه زمانی شروع به تحمیل نگرش منفی به افراد دیگر می کنید. هنگامی که لحظه ای را که نگرش شما منفی می شود شناسایی کردید، می توانید تصمیم بگیرید که دلسوزتر باشید. عمدی بودن در افکار، رفتارها و اعمال می تواند به شما کمک کند بر این چرخه منفی نفرت غلبه کنید.
نفرت را به عشق تبدیل کنید
به یاد دارید که عشق و نفرت چگونه به هم مرتبط هستند؟ وقتی به خودآگاهی رسیدید و عمدیتر زندگی میکنید، میتوانید نفرت خود را به عشق تبدیل کنید. نه، باز هم لازم نیست که هر کسی را که میبینید دوست داشته باشید، اما همچنین لازم نیست که از همه متنفر باشید. شما باید به یاد داشته باشید که همیشه در کنترل هستید.
لادن نیکروان هایس در پایان می گوید: «هرگز نباید اجازه دهید که دیگران شادی یا موفقیت شما را محدود کنند. به یاد داشته باشید که شما بر احساسات خود کنترل دارید. اجازه نده کسی فقط به این دلیل که لحظه ای روزت را سیاه می کند، بر تو قدرت پیدا کند