روانشناسیمقالات آموزشی

آسیب‌شناسی نارسیسیزم در زندگی روزمره

Narcissistic Pathology of Everyday Life: The Denial of Remorse and Gratitude

هدف از نگارش این مقاله، مطالعه‌ی تظاهرات معمول و روزمره‌ی پویایی‌های نارسیسیستیک به‌صورت پدیدارشناسانه است. علی‌رغم اهمیتی که تبیین دقیق فروید از شواهد روزمره‌ی فرآیندهای دفاعی ناخودآگاه (۱۹۰۱) برای روانکاوی دارد، روانکاوان به‌طور طبیعی توجه خود را به آسیب‌های روانی آشکارتر و جدی‌تر معطوف می‌کنند، همان آسیب‌هایی که افراد به خاطر آن‌ها به روانکاو مراجعه می‌کنند. در این مقاله قصد داریم سنت فرویدیِ موشکافی چیزهای به‌ظاهر پیش پا افتاده و معمولی را زنده کنیم، و به جنبه‌هایی از آسیب‌شناسی نارسیسیستیک در خودمان و دیگران بپردازیم که زندگی روزمره را هم در حوزه‌ی شخصی و هم حرفه‌ای مختل کرده، و غالباً آن را ناخوشایندتر و گیج‌کننده‌تر از آنچه می‌تواند باشد، می‌سازند.

شروع مقاله که خوانده‌اید هدف این نوشتار را مشخص می‌کند. نانسی مک‌ویلیامز با همراه استنلی لپندورف به موشکافی تظاهرات روزمره‌ی نارسیسیزم می‌پردازند. این مقاله در واقع برای متخصصان نوشته شده است، ولی بخش‌های عمده‌ای از مقاله برای کسانی که آشنایی چندانی با روانکاوی ندارند نیز مفید خواهد بود.

بی‌میلی نسبت به انتخاب

افراد نارسیسیستیک غالباً از راه‌های ضمنی استفاده می‌کنند تا دیگران را به حل ابهام‌ها مجاب سازند، و از خودشان در برابر احتمال اینکه در اشتباه هستند محافظت کنند. به عنوان مثال وقتی زن و شوهری، که از میان آن‌ها شوهر نارسیسیستیک رفتار می‌کند، در مسیر سفر خود به یک دوراهی می‌رسند و نمی‌دانند باید از کدام راه بروند، شوهر راهی پیدا می‌کند تا همسرش مسیر را انتخاب کند. اگر انتخاب همسرش درست باشد جایگاه برتر او حفظ می‌شود، چون می‌تواند به خاطر اینکه اجازه‌ی انتخاب را به او داده است خودش را تحسین کند؛ اگر همسرش اشتباه کرده بود، می‌تواند از انتخاب او اظهار رنجش کرده و (غالباً به‌صورت غیر کلامی) نشان دهد که اگر انتخاب با او بود، مسیر دیگر را انتخاب می‌کرد.

نوشته های مشابه

به همین صورت، زنی که مستعد رفتار نارسیسیستیک است وقتی برای شام با شوهرش بیرون می‌رود، با حالت تدافعی اصرار می‌کند که شوهر رستوران را انتخاب کند. مسئول نبودن برای اشتباه احتمالی در چنین تصمیم‌گیری‌هایی به غذای مورد علاقه‌ی او اولویت دارد. با اینکه ممکن است بی‌تفاوتی خود را نسبت به محل غذا خوردن به زبان بیاورد، اما بعداً اگر از غذا ناراضی باشد ممکن است به صورت ضمنی اشاره کند که اگر انتخاب با او بود رستوران دیگری را انتخاب می‌کرد، یا اینکه اخم کرده و با دلسردی مشخصی با غذا بازی می‌کند.

اعطای تأییدیه

فردی از خودِ مغرور خود دفاع می‌کند و توهم برتری، غالباً فرصت سپاسگزاری را به موقعیتی برای نوازش کردن سر طرف مقابل تبدیل می‌کند، انگار که این نوازش از جایگاهی والاتر از جایگاه فردی که کار شایسته‌ی تقدیر انجام داده است انجام می‌شود. به عنوان مثال، ممکن است والدین نارسیسیست به معلمی که تلاش فوق‌العاده‌ای برای فرزند بهانه‌گیر آن‌ها انجام داده است به جای «بسیار بابت کاری که انجام دادید از شما متشکریم» بگویند «کارتان خوب بود». ممکن است زنی به معشوق خود به جای گفتن «خوشحالم از این که نسبت به من صبر و شکیبایی داری» بگوید «از اینکه می‌بینم خلق و خوی خودت را بهتر از قبل تحت کنترل نگه داشته‌ای بسیار خوشحالم».

یک نمونه‌ی خوب از تظاهر به اعطای تأییدیه به عنوان قدردانی، در اجرای دختران رویایی (Dreamgirls) رخ داد، زمانی که خواننده‌ی تک‌خوان هنگام تشویق حضار به سمت خواننده‌های پشت سرش برگشت و با هیجانی مبالغه‌آمیز گفت «و من بدون آن‌ها از پس این کار برنمی‌آمدم!» شنونده‌ها به صورت فطری متوجه شدند که او با این تعریف ظاهری از همکاران خود چطور سعی کرد نقش آن‌ها در موفقیت خود را به حداقل برساند.

منبع:مجله تداعی روان کاوی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


این سایت با کمک گوگل ایمن شده است

دکمه بازگشت به بالا