۵ نیروی قدرتمندی که زندگی ما را شکل می دهند
۱.ژن
تأثیر ژن ها بر شخصیت ما بارها در جامعه علمی نشان داده شده است. توافق عمومی این است که ژن ها حدود ۵۰ درصد از رشد ما را تشکیل می دهند. ژنهای ما بسیاری از ویژگیهای فیزیکی، از جمله قد، نوع بدن، رنگ چشم و مو، و استعداد ابتلا به برخی بیماریها را تعیین میکنند. مشخص شده است که ویژگیهای شخصیتی از ژنهای ما مشتق شدهاند، از جمله برونگرایی، روان رنجورخویی، موافق بودن، وظیفهشناسی، گشاده رویی و خلق و خو. ما می توانیم از والدین خود به خاطر ژن هایی که به ما داده اند تشکر کنیم یا از آنها ناراضی باشیم.
علیرغم اهمیت ژنها در رشد ما، صحبت در مورد آنها در واقع مفید نیست. اولاً، تا زمانی که محدودیتهای خود را آزمایش نکنیم، نمیدانیم که ژنهایمان چقدر «خوب» هستند. ثانیاً، ما نمیتوانیم کاری در مورد ژنهایی که به ما داده شده است انجام دهیم، بنابراین تلاشی بیثمر خواهد بود که روی آنها تمرکز کنیم. سوم، ژنهای به اصطلاح خوب فقط ما را در خط شروع به جلو میبرند و در مورد اینکه کجا به پایان میرسیم کم میگویند.
۲. تربیت
اگر نیمی از تأثیرات روی رشد ما را ژن ها تشکیل می دهند، پس محیط ما باید نیمی دیگر را نیز به عهده بگیرد. تحقیقات اخیر گزارش داده است که ۲۰ تا ۵۰ درصد از تفاوت ها در رشد کودک به دلیل تأثیرات والدین است.
یک فرض اصلی کار این است که “فرزندان ما پیامی هستند که ما بیشترین دریافت را داریم.” و والدین اولین، فوریترین و طولانیترین تأثیر را روی پیامها دارند. ارزشها و نگرشهای ما درباره خود، روابط، تحصیلات، شغل، مذهب، سیاست، این فهرست ادامه مییابد، در ابتدا از تربیت ما سرچشمه میگیرد.
مانند ژن ها، تربیتی که داریم یا پیام هایی که در کودکی دریافت می کنیم را انتخاب نمی کنیم. تا حد زیادی، ما قربانی هر پیامی هستیم که در دوران کودکی از طریق اعمال و گفتار والدین خود دریافت می کنیم
وقتی ما جوان هستیم، تمایل داریم پیام های غالب در خانواده خود را به دلیل حضور اولیه و پیوستگی آنها به صورت غیرانتقادی اتخاذ کنیم و بلوغ لازم برای جداسازی پیام های سالم از ناسالم را نداریم. این مواجهه اولیه در تار و پود زندگی جوان ما بافته می شود، در ذهن ما جذابیت پیدا می کند و در هنگام ارزیابی دنیای خود در دوران کودکی و اغلب در بزرگسالی تبدیل به پیش فرض ما می شود.
برخلاف ژنها، همانطور که بالغ میشویم و مهارتهای تفکر انتقادی ما رشد میکند، به طور فزایندهای قادر میشویم در مورد پذیرش یا رد آن پیامها تصمیم بگیریم. همانطور که از والدین خود جدا می شویم و وارد دنیای مدرسه، دوستان و کار می شویم، با طیف متنوعی از افراد با دیدگاه های متفاوت با خودمان تعامل داریم.
۳.فرهنگ عامه
قرار گرفتن در معرض فرهنگ عامه همیشه نقش اساسی در تبدیل شدن ما داشته است. به عنوان موجودات اجتماعی، ما معمولاً ارزشها، نگرشها و باورهای فرهنگی را که در زندگیمان حضور دارند، میپذیریم. فرهنگ اولیه ای که ما در معرض آن قرار می گیریم فرهنگ خانوادگی ماست، اما وقتی به دنیا می رویم و در معرض پیام های همسالان، مدرسه، فعالیت های فوق برنامه و رسانه ها قرار می گیریم، تأثیر فرهنگ خانواده کاهش می یابد و تأثیر فرهنگ عامه ما کاهش می یابد.
در نسل های گذشته، والدین کنترل نسبتاً شدیدی بر فرهنگ عامه ای داشتند که فرزندانشان در معرض آن قرار می گرفتند. والدین تقریباً کنترل کاملی بر محیطی که در آن زندگی می کردند، از جمله محله، مدرسه، عبادتگاه ها و فعالیت ها داشتند.
بله، فرهنگ عمومی گسترده تر می تواند در قالب تلویزیون، رادیو، چاپ و تبلیغات در این رسانه ها نفوذ کند. اما در هر مورد، انتخابهایی که فرهنگ عامهمان را از کجا دریافت میکنیم (مثلاً سه کانال تلویزیونی، یک روزنامه محلی، چند گزینه مجله) و قرار گرفتن در معرض آنها، از نظر زمانی، محدود بود.
فرهنگ عامه یک نیروی ظریف و در عین حال قدرتمند در زندگی ما است که ما متوجه آن نمی شویم زیرا در اطراف ما وجود دارد و در تمام جنبه های زندگی ما بافته شده است. به عنوان موجودات اجتماعی، ما خواهان یک تجربه فرهنگی مشترک هستیم، زیرا این تجربه به نوعی حلقهای است که خانواده، دوستان، همسالان، همکاران و دیگران را در زندگی ما به هم متصل میکند.
رد فرهنگ عامه ما می تواند مانند تنها ماندن در یک جزیره متروک باشد. به این ترتیب، انتخاب حذف فرهنگ عامه از زندگی ما اگر کاملاً غیرممکن نباشد، دلهره آور به نظر می رسد.
۴.فناوری
این افزایش چشمگیر حضور و تأثیر فناوری بر زندگی ما فقط بر میزانی که فرهنگ عامه می تواند بر شخصیت ما تأثیر بگذارد تأثیر نمی گذارد.
فناوری به خودی خود به نیرویی تبدیل شده است که تأثیر کاملاً شناخته شده و رو به رشدی بر هر جنبه ای از رشد ما، اعم از شناختی، عاطفی، اجتماعی، آموزشی، سیاسی و فراتر از آن دارد. این تأثیر دیگر فقط یک موضوع درجه نیست، بلکه از نوع هم است. همانطور که مارشال مک لوهان در سال ۱۹۶۷ بسیار پیشاپیش بیان کرد، “رسانه پیام است.”
فناوری، اعم از تلگراف، رادیو، تلویزیون یا رایانه، همیشه با انگیزه سود هدایت میشد و بیشتر استفاده از فناوری، از دوران گذشته تا عصر قبل از اینترنت، شامل تبلیغاتی بود که هدف آن فروش محصولات به مصرفکنندگان بود.
با این حال، رسانههای اجتماعی ما را در قالب اطلاعات، دادهها، استفاده آنلاین، و زمان صرف و مشارکت در رسانههای اجتماعی مختلف به محصول تبدیل کردهاند، که سپس توسط افرادی مانند فیسبوک، اینستاگرام، توییتر برای سودهای کلان به تبلیغکنندگان فروخته میشود.
این کالایی شدن توجه ما زمینه جدیدی از علوم رایانه به نام “فناوری متقاعد کننده” را ایجاد کرده است که در آن فناوری بزرگ میلیاردها دلار در سال با هدف ابداع روش هایی برای “قلاب کردن” ما در پلت فرم خاص خود و تغییر واقعی ارزش ها، نگرش های ما هزینه می کند. باورها، رفتارها و عادات، همه با هدف افزایش سود برای سهامداران خود بدون توجه به اینکه آیا برای ما سالم است یا برای جامعه ما مفید است.
اگرچه، از نظر تئوری، ما میتوانیم انتخاب کنیم که مشارکت خود را در فناوری کاهش دهیم، همانطور که قبلاً اشاره کردم نسبت به فناوری متقاعدکننده، گفتن این تغییر آسانتر از انجام آن است. علاوه بر این، قطع ارتباط با فناوری به عنوان نیرویی در زندگی ما به معنای قطع ارتباط با پیوندهای اجتماعی است که ما را در این دنیای مبتنی بر فناوری که اکنون در آن زندگی می کنیم، پیوند می زند.
علاوه بر این، تحقیقات نشان میدهد که اعمال به اصطلاح اراده آزاد و تصمیم به اجتناب از فناوری، نه تنها به دلیل ویژگیهای اعتیادآور روانشناختی و عاطفی آن، با مقاومت مواجه میشود، بلکه قویتر، باعث اعتیاد عصبی فیزیولوژیکی میشود که شبیه به اعتیاد به الکل، مواد مخدر و قماراست.
۵. حوادث غیر منتظره
این پنجمین تأثیر چیزی نیست که اغلب فکر می کنیم تأثیر قابل توجهی بر رشد ما دارد. با این حال، یکی از محققین برجسته استدلال می کند که از عوامل محیطی تأثیرگذارتر است که کنترل عمدی و از پیش برنامه ریزی شده بر آنها امکان پذیر است: به عنوان مثال، والدین و مدرسه.
زندگی ما به سیارک هایی تشبیه شده که در فضا پرتاب می شوند. تا زمانی که نیرویی به زندگی ما وارد نشود، آنها تا زمانی که ما بمیریم به مسیر فعلی خود ادامه می دهند. رویدادهای غیرمنتظره میتوانند مانند یک نیروی صریح بر روی آن سیارکی که زندگی ماست عمل کنند و باعث تغییر مسیر شوند. رویدادهای غیرمنتظره میتوانند هم مثبت باشند (مثلاً ملاقات با همسر آیندهتان، دریافت یک پیشنهاد شغلی برنامهریزی نشده) یا منفی (بهعنوان مثال، بیماری جدی، تصادف رانندگی) و ممکن است آیندهی شما را به همان اندازه پیشبینی نشده شکل دهند.
یکی دیگر از راههایی که رویدادهای غیرمنتظره بر رشد ما تأثیر میگذارند، تغییر سوئیچ ژنتیکی است، زیرا رویدادهای برنامهریزی نشده در زندگی، بهویژه آنهایی که اهمیت احساسی قابل توجهی دارند، این توانایی را دارند که ژنی را که قبلاً خفته بود، روشن کنند.
به عنوان مثال، مرگ والدین یا از دست دادن شغل ممکن است زمینه ژنتیکی افسردگی را فراهم کند. یا قرار گرفتن در معرض مواد سمی در محیط می تواند ژن سرطان را فعال کند.
از میان پنج نیرویی که تا کنون در مورد آنها صحبت کرده ام، رویدادهای غیرمنتظره گریزان ترین و دشوارترین آنها هستند تا از آنها به عنوان تأثیری بر شخصیت آنها جلوگیری شود. به دلیل ماهیت آنها، ما نمی توانیم آنها را پیش بینی یا آماده کنیم.
ما نمی توانیم به راحتی تأثیر آنها را بر زندگی خود کاهش دهیم. و شوک رویدادهای غیرمنتظره (و آسیب های مرتبط با آن هایی که منفی هستند) می تواند هم بی ثبات کننده باشد و هم باعث شود «سکون زندگی» ما مسیر خود را به سمتی ناسالم تغییر دهد. تنها راهی که میتوانیم انتخاب کنیم که رویدادهای پیشبینی نشده چگونه بر ما تأثیر بگذارند، نحوه واکنش ما به آنها است، مثلاً به عنوان تهدید یا چالش.