۵ ویژگی شخصیتی که باعث نابودی رابطه می شود
- کمال گرایی، وابستگی و منفی گرایی فراگیر از دیگر ویژگی های شخصیتی هستند که می توانند اثرات مخربی بر روابط بگذارند.
- مانند خودشیفتگی، این ویژگیها انعطافناپذیر هستند و به احتمال زیاد تغییر نمیکنند فقط به این دلیل که شریک زندگی مشکلساز است.
- بسیاری از افراد مبتلا به آسیب شناسی شخصیتی وارد درمان نمی شوند زیرا حالت تدافعی آنها به آنها حکم می کند که مشکل را به عنوان همه افراد دیگر بدانند.
امروزه که خودشیفتگی در کانون توجه قرار گرفته است، به نظر می رسد رادار اکثر افراد برای شناسایی خود جذبی بیمارگونه و کنترل رگه های حسادت در روابط جدیدشان تنظیم شده است.
در حالی که نباید منادی ناامیدی باشیم، باید در نظر داشته باشیم که ویژگیهای ناسازگار آسیبشناسی شخصیت بسیار ریشهدار است و به دلیل اینکه به کسی میگوییم برای ما مناسب نیست، متوقف نمیشود.
افراد مبتلا به آسیب شناسی شخصیت در واقع می توانند تغییر کنند اگر به اندازه کافی انگیزه داشته باشند (به عنوان مثال، یودوفسکی، ۲۰۰۵؛ شانون، ۲۰۱۹). با این حال، حتی در دستان درمانگران بسیار ماهر، همانطور که توسط روانپزشک برجسته اختلال شخصیت، مایکل استون (۲۰۰۵) توضیح داده شده است، برخی از صفات و ویژگی هایی وجود دارد که در بهترین حالت، در آستانه درمان هستند (بسیاری از آنها در افراد خودشیفته وضد اجتماعی هستند.) هرگز مهم نیست که به یک غیر متخصص واگذار شود تا سعی کند با او کار کند.
در زیر پنج ویژگی شخصیتی وجود دارد که اغلب روشن نیست، که برخی از بیماران من در روابط خود با شرکای عاشقانه، اعضای خانواده و همکاران با آنها دست و پنجه نرم می کردند. اینها ممکن است بهاندازه وحشیگریهای حاد وارد شدن به یک رابطه با فردی که خودشیفتگی بالایی دارد یا یک فرد سادیستی دیگر آشکار نباشد. درعوض، موارد زیر میتوانند آشکار شدن موذیانهتر و، همانطور که توسط یک بیمار بیان میشود، یک تجربه خورنده باشد، ویژگی که تحمل آنها را از بین میبرد و به تدریج آنها را فرسوده میکند.
قابل درمان است یا نه، بسیاری از افراد مبتلا به آسیب شناسی شخصیت وارد درمان نمی شوند زیرا حالت دفاعی آنها حکم می کند که مشکل را همه افراد دیگر بدانند، و شرکا و اعضای خانواده باید تلاش کنند و مدیریت کنند. هشیار بودن برای این پویایی ها در اوایل روابط می تواند بسیاری از ناامیدی ها را از بین ببرد. حتی افراد دارای نقص کشنده نیز می توانند ما را مغناطیس کنند، زیرا اغلب ویژگی های مثبتی دارند، اما آیا ارزش تلفات روحی که دائماً در حال فرسایش است را دارد؟
۱. وابستگی
آنچه ممکن است به عنوان یک تمایل دوست داشتنی برای به تعویق انداختن خواسته های شما شروع شود، به طور غیرعادی به ناتوانی در تصمیم گیری در رابطه تبدیل نمی شود. “نمی دانم، چه کاری می خواهید انجام دهید/ بخورید/ تماشا کنید/ گوش کنید؟” پاسخ به هر سوالی است که شامل یک انتخاب است. هر تصمیمی که آنها باید بگیرند باید توسط شما برای تأیید یا تأیید اینکه به نحوی تصمیم اشتباهی نمیگیرند، اجرا شود.
به نظر می رسد افرادی که چنین وابستگی در روابط دارند از خانواده هایی می آیند که تفکر مستقل در آنها نادیده گرفته شده و حتی ممکن است مجازات شود. آنها می ترسند هر تصمیمی که می گیرند شما را ناامید کند، که می تواند منجر به ترک شما شود. از قضا، اعمال آنها باعث ایجاد چیزی میشود که بیشتر از همه از آن میترسند، به این ترتیب که بیشتر مردم نمیتوانند با یک بزرگسال رابطه برقرار کنند و باید مانند یک کودک کوچک آنها را راهنمایی کنند، و جدایی رخ میدهد.
تسلیم شدن مزمن به تصمیمات و نظرات شما در اوایل ممکن است پیشگوی نیاز به ارائه راهنمایی های معقول برای مدت زمان باشد.
۲. رفتار منفعل-تهاجمی
اگر تا به حال تحت درمان بیصدا قرار گرفتهاید یا عمداً برای قرار ملاقات نابهنگام بودهاید، زیرا استخوانی برای برداشتن داشتید و میدانستید که زیر پوست او میرود، درگیر پرخاشگری غیرفعال شدهاید . همه ما این کار را در مقطعی انجام دادهایم، حتی اگر فقط در مورد کسی پشت سرش صحبت کنیم. این پرخاشگری منفعل است (بدون خط فاصله).
با این حال، افرادی که دارای شخصیت منفعل-تهاجمی هستند (به خط تیره توجه کنید) یک الگوی متزلزل از پرخاشگری منفعل (بدون خط تیره) همراه با سبک قاطعانه تر “در صورت شما” نشان می دهند. برای خوانندگانی که با نمایش تلویزیونی “Seinfeld” آشنا هستند، شخصیت جورج کوستانزا یک تصویر کلاسیک از این الگو بود و مشخص بود که چگونه بر روابط او تأثیر می گذارد.
چنین افرادی تمایل دارند روابط غیرقابل پیش بینی را به ارمغان بیاورند، زیرا اطرافیانشان نمی دانند چگونه به آنها پاسخ خواهند داد. آیا آنها پس از اختلاف نظر از چهره شما پشیمان خواهند شد، فقط برای اینکه بعداً شایعه ای شرورانه در مورد شما منتشر کنند تا در ذهن خود “برنده استدلال” شوند، یا در انبوهی از عصبانیت فوران می کنند و تا زمانی که تسلیم نشوید نمی توانند آن را رها کنند. ?
۳. کمال گرایی
کمال گرایی می تواند بیمارگونه باشد و به رفتارهای کنترل کننده بین فردی منجر شود. افرادی که وسواس زیادی در انجام کارها دارند، تمایل دارند به شدت به قوانین، جزئیات، برنامه ها و روال ها پایبند باشند. اساساً آنها با کنترل محیط خود اضطراب خود را کنترل می کنند و افراد تمایل دارند در این گرداب مکیده شوند.
احتمالاً فردی را می شناسید که نمی تواند خانواده خود را بدون برنامه ریزی دقیقه به دقیقه از کاری که انجام خواهد داد، به تعطیلات ببرد. این دشمن زمان استراحت است. اگر سعی کنید با او استدلال کنید که زمان زیادی وجود دارد و نیازی به برنامه ریزی دقیق کارها نیست، به احتمال زیاد با پاسخی تمسخر آمیز و تحریک آمیز مواجه خواهید شد که از تلاش او برای اطمینان از اینکه زمان تعطیلات است قدردانی نمی کنید. به حداکثر رساند.
چنین افرادی نه تنها می توانند فعالیت های شما، بلکه حضور شما را نیز کنترل کنند. افراد کمال گرا تمایل دارند افراد اطراف خود را با همان معیارهای غیر خدایی که خودشان دارند نگه دارند، و اگر شما مطابق آنها عمل نکنید، ممکن است انتظار داشته باشید که تنبل باشید و به اندازه کافی تلاش نکنید. در واقع، این ارتباطی است که اگر میخواهید با آنها رابطه داشته باشید، باید برای دیدگاه آنها آماده باشید که: «شما بخشی از زندگی من هستید، شما امتداد من هستید و به همان اندازه خواهید بود. جلا داده شده است.»
۴.شوخ طبعی آزار دهنده
تصور کنید با فردی جذاب و به ظاهر با همان حس طنز طعنه آمیز شما ملاقات می کنید. همانطور که آنها را می شناسید، طعنه فقط در طنز آنها نیست. این به وضوح یک سبک تعاملی سوزاننده است، ابزار دیگری برای نشان دادن نارضایتی آنها.
اگر یک میلیون دلار به آنها بدهید، پاسخ این خواهد بود: «عالی. یک میلیون دلار میخوای منو بکشی؟ آیا می دانید چقدر مالیات باید بابت این پرداخت کنم؟!»
احتمالاً متوجه خواهید شد که آنها شروع به بیاعتبار کردن مبارزات شما میکنند و به نظر میرسد از یکباره کردن سختیهای شما لذت میبرند.
” تو مریض بوده ای؟ روز پیش در رستوران مورد علاقه ام مسمومیت غذایی گرفتم. دیگر حتی نمی توانم از یک وعده غذایی بیرون بروم. ۲۴ ساعت نخوابیدم و آب بدنم کم شده بود، اما آنقدر هذیان داشتم که نمیتوانستم رانندگی کنم، بنابراین مجبور شدم از مادرم بخواهم که مرا پیش دکتر ببرد. سواری عالی بود زن به هر دست انداز جاده برخورد می کند.»
گویی، همانطور که میلون (۲۰۱۱) اشاره کرد، “رنج به عنوان چیزی نجیب تلقی می شود که به آنها اجازه می دهد تا احساس خاص بودن، اگر نگوییم نخبه گرا.” چنین شخصیتهای افسردهای دنیا را در بهترین حالت از دریچهای خاکستری میبینند و بهعنوان نمونه نهایی بدبختی عاشق همراهی هستند، تمام تلاش خود را میکنند تا آن عینک را از روی چشمان شما بریزند و شما را با خود به عنوان یک شریک مهربانی به پایین بکشند.
۵. بازی های قربانی
این حرکت علامت تجاری افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) است. به دلیل حساسیت بیش از حد به طرد شدن و رها شدن، فرد مبتلا به BPD ممکن است برای مثال نیاز شما به برنامه ریزی مجدد یک شب را به عنوان نشانه ای از عدم علاقه شما درک کند و به زودی آنها را کنار خواهد گذاشت. آنها که از این تصور که شما این کار را با او انجام خواهید داد، خشمگین شده اند، حتی قبل از اینکه واقعیت ها را بدانند، و به نظر می رسد که اکنون نمی خواهند با شما کاری داشته باشند.
اینکه چرا فردی که بزرگترین ترسش رها شدن است، اینقدر پرخاشگرانه عمل می کند و در نتیجه خطر رها شدن را به همراه دارد، ممکن است آزاردهنده به نظر برسد، اما اشتباه نیست. این یک حمله پیشگیرانه و راهی برای حفظ چهره در ذهن آنها است. “تو مرا دور نکردی. از شر تو خلاص شدم !»
اغلب پس از درک واکنش بیش از حد آنها، سعی می کنند دوباره شما را درگیر کنند. “من واقعا تو را دوست دارم، نمی توانم باور کنم که این کار را با من کردی. من می خواهم دوباره امتحان کنم، اما شما باید بفهمید که من اهل بازی کردن نیستم…» با کارت قربانی به شما اعلام حضور می کنند؛ انگار می خواهد ببیند آیا برای نجات آنها فرار می کنید و به آنها می گویید که تقصیر آنها نیست.