کتاب خوانی
وقت کتاب/ مرگ و پرگار
گمان میکنم بهترین کار من به انجام رسیده است.
این امر نوعی احساس راحتی و رضایت آرام به من میدهد
و با این همه احساس نمیکنم که همه نوشتنیها را نوشتهام.
میتوانم بگویم که شور جوانی اکنون از وقتی که مرد جوانی بودم به من نزدیکتر است.
دیگر شادی را چیزی دست نیافتنی نمیدانم،
زمانی، خیلی پیشترها، آن را چنین میپنداشتم.
اکنون، میدانم که شادی میتواند هر لحظه رخ دهد،
اما هرگز نباید به دنبال آن رفت.
شکست یا شهرت، چیزهایی کاملا نامربوطند
و هرگز خودم را نگران آنها نمیکنم.
آنچه امروز میجویم آرامش است،
لذت اندیشیدن و لذت دوستی
و هر چند این شاید خیلی بلند پروازانه باشد،
احساس دوست داشتن
و دوست داشته شدن…