مقالات آموزشی

چگونه فرزندانی از خود گذشته تربیت کنیم؟

تربیت فرزندان ایثارگر در دنیایی پر از خود محوری می تواند چالش برانگیز باشد. در اینجا ۹ روشی وجود دارد که والدین می توانند بچه ها را تشویق کنند که قبل از خودشان به دیگران فکر کنند.

از خودگذشتگی را الگو کنید

همه ما می دانیم که بچه ها اسفنج هستند. آنها کاری را که می بینند والدینشان انجام می دهند جذب می کنند. به این ترتیب، اگر آنها به طور منظم در خانه آن را در عمل نبینند، زمان سخت تری برای یادگیری خدمت گرایی خواهند داشت.

اگر ما، والدین آنها، بیشتر به چیزهایی که به دست می آوریم فکر می کنیم تا آنچه می دهیم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که فرزندانمان الگوهای از خودگذشتگی باشند. و بنابراین، اگر بچه‌های با ملاحظه می‌خواهیم، ​​باید مراقب خودمان باشیم.

همدلی را آموزش دهید

مطمئناً، بچه ها ظاهراً برخی از ویژگی ها را از طریق اسمز جذب می کنند. با این حال، سایر صفات از برخی دستورالعمل های مستقیم بهره می برند.

در بیش از یک بار، از فرزندانم خواسته ام که تصور کنند راه رفتن با کفش های دیگران چه حسی دارد. و سپس آنها را مجبور می کنم که به من پاسخ دهند. مهم است که آنها به صورت شفاهی احساسات شخص دیگری را بپذیرند.

خواندن (و بحث کردن) کتاب با فرزندانمان راهی عالی برای انجام این کار است. این فرصتی است برای تجزیه و تحلیل انگیزه ها و احساسات شخصیت ها و تصور کردن خود در موقعیت های آنها.

یکی از معلمان انگلیسی دبیرستانم معتقد بود که مهمترین دلیل خواندن کتاب و مطالعه ادبیات یادگیری همدلی است. حالا که من یک پدر و مادر هستم، می توانم ببینم که چقدر حق با اوست.

آموزش ایثار را زود شروع کنید.

امروزه اغلب ما بر این باوریم که بچه ها تا زمانی که خیلی بزرگتر نشوند نمی توانند بر مهارت هایی مانند اشتراک گذاری یا احساساتی مانند همدلی مسلط شوند.

اما، مطالعات و کارشناسان بر اهمیت آموزش همدلی به کودکان از همان دوران جوانی توافق دارند.

در واقع، من از نزدیک دیدم که مهارت‌ها و مفاهیمی که از دوران کودکی آموزش داده می‌شوند، همان‌هایی هستند که به طبیعت دوم تبدیل می‌شوند. آنها کسانی هستند که بعداً مجبور نیستید آنها را آموزش دهید.

بعد از اینکه من و شوهرم اولین بچه‌مان را به دنیا آوردیم، در میهمانی‌های بازی می‌نشستم و بچه‌های دو ساله را تماشا می‌کردم که مثل بچه‌های نوپا، اسباب‌بازی‌ها را از بچه‌های یک ساله دور می‌کنند. با این حال، چیزی که من را شگفت زده کرد، تماشای برخی از مادران بود که هیچ کاری در مورد سرقت و احتکار اسباب بازی ها انجام نمی دادند.

یکی از مادران توضیح داد: «من دوست ندارم از کلمه نه استفاده کنم.

یکی دیگر گفت: “آنها نمی توانند ایده اشتراک گذاری را حداقل تا سن ۳ سالگی درک کنند.”

من گیج شدم. از اولین باری که انگشتان کوچکش به کامیونی چسبیدند که می خواست نه با آن بازی کند و نه رها کند، با پسرم درباره به اشتراک گذاشتن اسباب بازی هایش صحبت می کردم.

از آنجا که ما در سنین پایین در مورد اهمیت اشتراک با پسرم صحبت کردیم، او  تا زمانی که دو ساله شد به راحتی این کار را انجام می داد.

و در طول هفت سال پس از آن، او به ندرت در رها کردن اقلام مادی با مشکل مواجه شده است. او می‌داند که نیکی ما به دیگران، به جای چیزهای ملموس، مهمترین چیز در زندگی است.

خیریه را به یک فعالیت خانوادگی تبدیل کنید

اگر می‌خواهیم فرزندانی تربیت کنیم که ذاتا فداکار هستند، پس باید در خانه‌ای بزرگ شوند که در آن صدقه امری عادی است، نه استثنا.

در حالی که یافتن فرصت های داوطلبانه برای انجام دادن با بچه های کوچک ممکن است دلهره آور باشد، غیرممکن نیست. من و شوهرم با بچه‌های یک تا نه ساله‌مان هلو و لوبیا سبز را برای انبارهای غذا برداشت کرده‌ایم، وعده‌های غذایی بسته‌بندی کرده‌ایم و کیسه‌های ناهار را برای سوپ‌پزخانه‌های منطقه تزئین کرده‌ایم، و بسته‌های مراقبت از جعبه کفش را برای کودکان نیازمند ایجاد کرده‌ایم .

از طریق چنین تجربیاتی، فرزندان ما یاد می‌گیرند که خیریه فقط کاری است که ما انجام می‌دهیم و مراقبت از دیگران بخشی طبیعی از زندگی است. اینکه از مقدار اندک یا فراوانی که داریم، باز هم می‌توانیم همیشه چیزی بدهیم، حتی اگر فقط زمان ما باشد.

مطمئن شوید که فرزندانتان می دانند که شما بیشتر به شخصیت آنها اهمیت می دهید تا دستاوردهای آنها

دنیای ما از نظر افتخارات بزرگ است. این یک دنیای وسواسی مقایسه است، و خود بچه ها اغلب غنائم والدینشان می شوند.

در مطالعه ای که توسط پروژه ساختن مراقبت مشترک در دانشگاه هاروارد انجام شد، ۸۰ درصد از جوانان مورد بررسی گفتند که والدینشان بیش از مراقبت از دیگران نگران موفقیت یا شادی خود هستند.

جای تعجب نیست. اطراف ما با برچسب‌های سپرهایی که دانش‌آموزان افتخاری را جشن می‌گیرند، و پست‌های رسانه‌های اجتماعی که موفقیت یک کودک را در یک بازی بزرگ اعلام می‌کنند، احاطه شده‌ایم. اگرچه اشتباه نیست که به دستاوردهای فرزندانمان افتخار کنیم، اما اگر همه بچه‌ها بشنوند که والدینشان به کارهایی که انجام می‌دهند افتخار می‌کنند نه اینکه چه کسی هستند ، می‌تواند مشکل ساز شود .

وقتی پسرم کلاس اول بود، خودش را تحت فشار قرار می‌داد تا در هر آزمون املایی ۱۰۰% قبول شود، تا جایی که اگر چیزی کمتر به دست آورد ناراحت می‌شد. خوشحالم که او انگیزه خوبی برای پیشرفت تحصیلی داشت، اما همچنین دیدم که باید به او کمک کنم دیدگاهش را کمی تغییر دهد.

به او گفتم: «لازم نیست در کلاست بهترین باشی، اما امیدوارم مهربان ترین باشی.»

مسلماً، پس از گفتن این جمله، تصورات عصبی از پایین آمدن نمرات او داشتم («هی، مامان گفت من نیازی به باهوش بودن ندارم!»)، بنابراین تأکید کردم که هنوز هم از او انتظار دارم درس بخواند و تمام تلاشش را بکند.

اما، مهمترین نکته ای که من و همسرم بر آن تاکید کرده ایم این است که در حالی که به دستاوردهای او افتخار می کنیم، به او بیشتر افتخار می کنیم که صرفاً یک شخصیت نجیب است.

مسئولیت مراقبت از دیگران را اغلب به فرزندان خود یادآوری کنید

در دنیای تحت عنوان ما، کودکان اغلب با این باور بزرگ می شوند که دنیا اینجاست تا آنها را راضی کند. وظیفه ما به عنوان والدین این است که چیز دیگری را به آنها آموزش دهیم.

اخیراً، پسرم از مدرسه به خانه آمد و بلافاصله شروع به لگد زدن به توپ فوتبال خود در اطراف حیاط کرد. در همان زمان، دختر چهار ساله‌ام در خانه دوید تا فوتبالی را که برادرش معمولاً دوست دارد با آن بازی کند، تهیه کند.

حالا، دخترم عاشق فوتبال نیست (او ترجیح می دهد عروسک بازی کند)، اما او عاشق برادر بزرگش است. بنابراین، تماشا کردم که او با فوتبالش به سمت او دوید و فریاد زد: “می خواهی بازی کنی؟”

پسرم به سختی او را تصدیق کرد و در حالی که توپ را در کنار گاراژ لگد می‌زد، زمزمه کرد: «نه».

دخترم از پا در آمد. فوتبال روی زمین افتاد و صورتش هم با آن افتاد.

اوضاع زمانی بدتر شد که پسرم فوتبال زمین خورده را گرفت و به داخل دوید تا آن را پنهان کند.

“امم، واقعا؟” از او پرسیدم.

من نمی‌خواهم با آن بازی کنم، اما او هم نمی‌خواهد. او ممکن است آن را خراب کند.»

“فوتبال را خراب کنم؟” تکرار کردم، ناباورانه.

و بعد چیزی را که اغلب برای بچه هایم تکرار می کنم به او یادآوری کردم. “عزیزم، دنیا اینجا نیست که به شما یا هیچ یک از ما خدمت کند. ما اینجا هستیم تا به یکدیگر خدمت کنیم. شما باید در انتخاب های خود تجدید نظر کنید.»

او نگرش خود را تغییر داد و فوتبال را به دست آورد تا آنها بتوانند بازی کنند. دخترم پاسخ داد: “ما می توانیم به جای آن فوتبال بازی کنیم، زیرا شما می خواهید بیشتر بازی کنید.” و آنها انجام دادند.

بچه های ما کامل نیستند اغلب، به نظر می رسد که آنها هنوز در خط شروع در این راه از خودگذشتگی هستند.

و بنابراین، ما به آنها یادآوری می کنیم. به آنها یادآوری می کنیم که دیگران را در اولویت قرار دهند. به آنها یادآوری می کنیم که مهربان باشند. و ما دائماً این کار را انجام می دهیم به این امید که روزی یادآوری های ما بتوانند کمی (خوب، بسیار) کمتر ثابت باشند.

مراقب پیامی که می فرستید باشید

گاهی اوقات کاری که انجام نمی دهیم مهمتر از کاری است که انجام می دهیم.

این چیز کوچکی به نظر می‌رسد، اما وقتی می‌بینم بچه‌هایی پیراهن‌هایی پوشیده‌اند که خود محوری یا بی‌فکری‌شان را نشان می‌دهند، دلم می‌لرزد. پسری در کلاس پسرم اخیراً با پیراهنی به مدرسه آمد که در آن نوشته شده بود: “من می بینم لب های شما حرکت می کنند، اما گوش نمی دهم.”

چنین لباس هایی پیام نادرستی به فرزندان ما می دهد. گیج کننده و متناقض است که به آنها مهربانی بیاموزیم، اما پس از آن، به خاطر “طنز”، درسی را که برای پوشیدن آنها می خریم، به کلی نادیده بگیرید.

فداکاری را بشناسید و قدردانی را پرورش دهید

تمرکز بر روی نکات منفی اغلب آسان تر از مثبت است. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که راحت‌تر عیب‌جویی می‌کند تا شایستگی.

اما، خود را به چالش بکشید تا به دنبال اقدامات متفکرانه دیگران باشید. به فداکاری های دیگران توجه کنید و به فرزندان خود گوشزد کنید.

بعد از اینکه دخترم پیشنهاد داد به جای فوتبال با برادر بزرگش فوتبال بازی کند، من آن را با صدای بلند به هر دوی آنها اشاره کردم.

من در مقابل پسرم به دخترم اعتراف کردم: “این از شما مهربان بود که پیشنهاد دادید آنچه را که برادرتان می‌خواهد بازی کنید، اگرچه من او را وادار می‌کردم تا آنچه را که شما می‌خواهید انجام دهد.”

و از پسرم، من به خاطر فداکاری خواهرش قدردانی کردم.

کار خوب را از طریق تکرار ادامه دهید

هنر تربیت فرزندان ایثارگر متاسفانه در یک لحظه اتفاق نمی افتد. بلکه یک عمر تمرین و تقویت مداوم است، هم از طرف ما و هم از طرف فرزندانمان.

دعوای بچه‌های من بر سر غلاتشان مطمئناً آخرین حمله خودخواهی آنها نبود، اما امیدوارم، با ثبات در حفظ استانداردهای رفتاری بالاتر، نبرد آنها با ذهنیت «من اول» کمتر و دورتر شود.

ترجمه شده از مقاله

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


این سایت با کمک گوگل ایمن شده است

دکمه بازگشت به بالا